کندر ، گوشه ای از بهشت خداوند
اینجا "کندر" است با جاذبه های پنهان از کویر تا کوهستان ، در لابلای هزاران مشغله ذهنی و جسمی در یک عصر پاییزی بعد از تناول دیزی ، چشم هایتان را ببندید و دستان گرمتان را به ما پیوند زنید . جایی چشم باز کنید که در خلوت خیال و خاطره نقشی از آرامش ، فرشی گسترانده زیر پای احساستان . از پیوند سنگریزه و آب سرد ، از هم نشینی خاک نرم و حاصلخیز با افقی صاف ، از غروبی خیال انگیز در تپه ماهور های دیار بهشت گون "کندر" ، از طلوعی دل انگیز در پهن دشت مخملین زعفران ، از لبخند انارستان تا کشش تاکستان ، از سواری بر الاغ چوپان سختکوش تا شترسواری در دشتهای آزاد ، از نای نی رمه داران تا آوای سرنا و دهل خنیاگران ، از آبی دل انگیز در کپر چادر عشایر تا رویای آواز خروس در سکوت صبح فرح بخش پاییزی ، از چای دم کشیده روی آتش مهر کشاورزی سحرخیز تا وسوسه نیمرو و نان تازه درآمده از تنور داغ محبت پیرزن روستایی ، از کاشت و داشت برداشت میوه های بهشتی تا تکاندن کشمش های طلایی که حاصل دسترنج یک ساله خانواده ای زحمت کش است ... همه و همه تو را صدا می زنند که فارغ از خیال و خطر سفری دور و دراز ، در همین نزدیکی آرامش را در آغوش گیری .