فرهیختگان کندر

آبادانی ، شکوه ، پیشرفت ، توسعه و تعالی شهر کندر ،دیار کهن عمیدالملک کندری

فرهیختگان کندر

آبادانی ، شکوه ، پیشرفت ، توسعه و تعالی شهر کندر ،دیار کهن عمیدالملک کندری

دبیرخانه و مجمع فرهیختگان کندر در مهرماه 1395 کار خود را با گردهمایی تعدادی از نخبگان علمی ، فرهنگی و اجتماعی شهر کندر با هدف توسعه و تعالی این شهر کهن که در خراسان رضوی ،شهرستان خلیل آباد مرکز بخش ششطراز می باشد ،آغاز کرد.

بایگانی

.پادشاهی بود در عهد کهن
پایتختش شهر کندر ای سمن
چونکه آوازش به طغرل شاه شد
شاه سلجوقی قدم در راه شد
با هزاران لشکر و کلی سپاه
از ره ترشیز شد عازم به راه
چون فرود آمد به کندر آن سپاه
مستقر شد در حریم قصر شاه
طغرل سلجوق گفتا ای شها
از چه رو ترسان نگشتی زین سپاه
شاه کندر گفت کای شاهنشها
ترس از نیکان نمی باشد روا
طغرل از این گفته ی پر محتوی
خلعتی شایسته بخشیدش بجا
چونکه طغرل با سپاه بیکران
بر نشابورش شد عازم زان مکان
صد فقیه و عالم پر افتخار
شد ز کندر در رکابش ماندگار
از میان آن همه عالم که دید
یک وزیری برگزید نامش عمید
شد عمیدالملک اندر آن نظام
بعد طغرل بیک قائم بر مقام
نام و آواز وی عالمگیر شد
شهر کندر شیر و چون شمشیر شد
خسروا تاریخ کندر پر بهاست
برتر از کوهی طلا در نزد ماست
بار الها خاک پاکش مرد باد
تا ابد محفوظ از هر درد باد.


**شاعر : خسرو یاوری کندری**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۸:۲۱
علی جهانی

رباعی های منتسب به عمیدالملک کندری
 عجب تحفه هایی مرا شد به کام        ز الطـاف سلطـان پخته و خام

 یکی این جهانم بدادی و نام    دـگر آن جهان را به تیغ خدام

   🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

     تا بر سر  قدرتی  غلامت  گردند     چتری همگان به روی بامت گردند

وای از پس فردایی که معزول شوی  چون زهر هلاهلی به جامت گردند

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

   عمیدالملک ابونصر منصور بن محمد کندری وزیر طغرل سلجوقی از دهقان زاده های ناحیة بشت از ولایت کندر بود در ایام جوانی به نیشابور آمد  و جزو مأمورین مالیات گردید و پس از چندی در خدمت امام موفق نیشابوری درآمد و این موقعی بود که امام موفق در دستگاه طغرل صاحب نفوذ بود. ابونصر کندری بوسیلة امام موفق بخدمت طغرل راه یافت و چون مردی باهوش و دانا بود بزودی معروف گردید.

ابونصر کندری مردی عالم و دانا و خوش سیما و خوش بیان بود و بیشتر زبانهای را به خوبی میدانست. از جمله زبانهای عربی و هندی و ترکی را و با هر طایفه ای بزبان خود آنها صحبت می کرد. وی مردی نویسنده و ادیب و شاعری توانا بود .

( البته پس از قتل وی به دستور خواجه نظام الملک رقیب دیوانی او تمامی آثار و نوشته هایش از جمله اشعار وی جمع آوری و نابود شد لذا کمتر اثری از ایشان تا کنون باقی مانده است و این از دیگر رسومات نابخردانه ای بود که خواجه نظام الملک در دربار حاکمان ایرانی برجای نهاد .)

و چون به مقام صدارت رسید دستور داد دیوانها و دفترهای دولتی و مکاتبات رسمی را بفارسی نویسند و ترکان را به آموختن فارسی تشویق کرد.

عمیدالملک کندری مذهب حنفی داشت و در اوایل در این مذهب متعصب بود. اما بعد از این تعصب دست کششد. او شغل وزارت را بخوبی از عهده برآمد و با ثروت و تمکن زیادی که داشت همة امراء و رؤساء و لشگریان را بخود جلب کرده بود. ولی نسبت به اهل سنت و جماعت مخالف شدیدی داشت و سعی می کرد آنها را متفرق ساخته و از دیار خود آواره نماید و شاید یکی از دلایل دشمنی شدید خواجه نظام الملک ۱۶ و همین موضوع بود. در کتاب منشأت بهانی تألیف غیاث الملک اسمعیل بن نظام الملک ابرقوهی که در سال ۷۴۶ تألیف شده می نویسد:

ابونصر کندری عمیدالملک در زمان وزارت سلطان طغرل بر ولایت و رعیت توقیعی نداشت. (یعنی حقوق نمیگرفت) اما بهر وقت از خزانه اخراجات عالی همتانة او کردندی. چون سلطان طغرل وفات یافت و اولادی از او باقی نماند برادرزادة او الب ارسلان سلجوقی جانشین او شد و خواجه نظام الملک را بوزارت برگزید وی که با عمیدالملک کندری بسیار دشمن بود دستور داد تا او را دستگیر و زندانی ساختند و پس از چندی او را مخلولاً به نیشابور نزد ابی علی حسان بن سعید منیعی فرستاد.

منیعی همان کسی است که جامع منیعی نیشابور را ساخت و این در موقعی بود که منیعی ریاست نیشابور را داشت و قطعاً قبل از آن زمانی بود که منیعی امور دنیایی را ترک گفته و بعبارت و اعتزال بسر می برده است.
عمیدالملک کندری را یک چند در نیشابور در بند داشتند پس از آن او را به مرو فرستادند و یک سال دیگر نیز در آنجا زندانی بود تا اینکه عاقبت او را با وضعی فجیع بقتل رسانیدند و سرش را به نیشابور و جدش را به کندر فرستادند و این در سال ۴۵۶ بود. (کامل ابن ایثر)
حسن صباح در ضمن نامه ای که در جواب سلطان ملکشاه سلجوقی نوشته و ایرادهایی که در آن نامه بکارهای ناصواب خواجه نظام الملک می گیرد چنین می نویسد. نظام الملک که کدخدای ملک است. خواجه ای چون ابونصر کندری را که در هیچ عهدی و در هیچ ملک چنان کدخدائی پای در میان کار ننهاده به تذویر آنکه در ملک وصال سلطان تصرف می کند. شهید کرده و از میان برداشت.

(کتاب اسناد و نامه های تاریخی ص ۳۵)
امام علامة رضی الدین نیشابوری که از اجلة علما و فقها است در نیشابور سکونت دارد حکایت می کند:
که وقتی طغرل به نیشابور آمد. وزیر او ابونصر کندری بود. سلطان معتزلی بود وزیرش شیعی او امر کرد بر بالای منبر تمام مذاهب را لعن کردند و چون امام قشیری این شنید از مملکت طغرل خارج شد و گفت من نمی توانم در مملکتی که مسلمانان را لعن می کنند بمانم و امام الحرمین نیز از نیشابور خارج شد و به حجاز رفت.(آثار البلدان ـ ص ۴۷۴)
عمیدالملک کندری در موقع مرگ بیش از ۴۰ سال نداشت و شاید یک دلیل دیگر قتل او علاوه بر موضوع اختلاف مذهب این بود که الب ارسلان میترسید که عمیدالملک با آن همه لیاقت و علم و تدبیری که داشت فته ای برانگیزد و داعیه ای بر پای سازد. عمیدالملک کندری در نظم و نثر استاد بود دارای معلومات و فضایل بسیار بوده است و در اغلب کتب رجال این موضوع تصریح شده است. سخن سرای نامی فخرالدین اسعدگرگانی در مدح عمیدالملک کندری اشعاری دارد که در ضمن آشنایی او به زبانهای مختلف وصف می کند. آنها به زبان دانی عمیدالملک و ضمناً به شاعری او نیز اشاره می نماید و از این اشعار نیز چنین معلوم می گردد که ترغیب و تشویق او در پیشرفت و رونق نثر و نظم فارسی بسیار مؤثر بوده است.

چو ایزد بنده ئی را یار باشد        دو چشم دولتش بیدار باشد
ز پیروزی بدست آرد همه کام      ز بهروزی بچنگ آرد همه نام
حکیمی زیرکی مرد آزمائی         کریمی نیکخوئی نیک رأی
سخنگوئی سخندانی ظریفی      هنرمندی هنرجوئی لطیفی
کجا درگاه سلطان را عمید دست  بهر کاری و هر جائی حمیدست
به پیروزی و بهروزی مؤید            ابونصر است و منصور و محمد

ازین گیتی سوی دانش گراید       زدانش یافتن دانش فزاید
خرد را پیش خود دستور دارد       دل از هر ناپسندی دور دارد
هر آوازی بداند چون سلیمان        هزاران دیو را دارد فرمان
چنان گوید زبان هفت کشور          که گویی زان زمنش بود گوهر
طرازی ظن رد کاو از طراز است    حجازی نیز گوید از حجاز است
چو نژ هر زبانش خوشتر آید           بنظم آن زبان معجز نماید
دری و تازی و ترکی سرآید           به الفاظی که زنگ از دل زداید

چو با کهتر ز خود سازد پدروار       چو با مهتر همی سازد پسروار
بود با همسران مثل برادر             نباشد رادمردی زین فزونتر
ز هر شهری بدو گرد آمدستند       ببحرجود او غرقه شدستند
اگر او نیستی ما را خریدار            نبودی شاعری را هیچ مقدار

در کتاب راحه الصدور آمده: «چون کشنده در پیش او شد، مهلت خواست و وضو ساخت و دو رکعت نماز بگزارد و او را سوگند داد که چون فرمان پادشاه را به جای آوری، از من پیغامی به سلطان گذاری و یکی به خواجه» سلطان را بگوی:«این است خجسته خدمتیکه بر من خدمت شما بود. عمت این جهان به من داد تا بر آن حکم کردم و تو آن جهانم دادی و شهادتم روزی کردی. پس از خدمت شما دنیا و آخرت یافتم».( این ربایی را به عمیدالملک کندری نسبت داده اند

 
ابن اثیر هم ضمن بیان مقدمات می گوید:«پس از پایان عبادت، دو غلام خواستند او را خفه کنند به آنها گفت: من دزد نیستم و پاره ای از آستین خرقه ی خویش بدرید، و بر چشمان خویش بست و او را با شمشیر زدند. پس از کشتن او جنازه اش در پارچه ای دبیقی از پوشاک خلیقه و خرقه ای از برد، که نزد خلفاء یافته می شود پیچیدند و جنازه اش را به کندر، در جوار پدرش به خاک سپردند.»

 عجب تحفه هایی مرا شد به کام        ز الطـاف سلطـان پخته و خام

 یکی این جهانم بدادی و نام        دگر آن جهان را به تیغ خدام

 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

 تا  بر  سر  قدرتی  غلامت  گردند       چتری همگان به روی بامت گردند

وای از پس فردایی که معزول شوی  چون زهر هلاهلی به جامت گردند
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 و ی روی به جلادان نمود و گفت وزیر را بگویید که:« بد بدعتی و زشت قاعدتی در جهان آوردی به وزیر کشتن، که این سنت در حق خویشتن و اعقاب باز بینی.»

منابع: (تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ص ۲۹۰ و ۲۹۴ به نقل از کامل ابن ایثرـ آثار البلدان السیاق التواریخ)
امیر عالَم ابوالفضل عبیدالله بن احمد بن علی بن اسماعیل بن عبدالله بن محمد بن میکال

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۸:۱۹
علی جهانی

طغرل بیک سلجوقی که در سال ۴۳۹ه.ق با جلوس خود، سلطنت آل سلجوق را آغاز کرد، مدت ۲۰ سال از26سال سلطنت خود را بر کفایت و کار دانی وزیری دانشمند تکیه داشت که عمیدالملک خوانده می شد.عمیدالملک در وزارت طغرل همان شهرت و مو قطعیتی را دارا بود که بعد ها نظام الملک در سلطنت بقیه آل سلجوق مانند آلب ارسلان و ملکشاه.این دو وزیر بزرگ هر دو از روستا زادگان خراسان بودند عمیدالملک از کندر ترشیز و نظام الملک از نوغان توس النهایه ازجهت اعتقادی و سیاسی شباهتی باهم نداشتند عمیدالملک در مذهب حنفی تعصب میورزید و نظام الملک در مذهب شافعی،عمیدالملک اگر چه به عمر، کم زیست،ودر هنگامی که به قتل رسید چهل و چند سال بیشتر نداشت لیکن نیمی از همین عمر کوتاه را وزارت داشت و هم در طول دوران وزارت خود از خدمت به زبان و ادب فارسی باز نایستاد. عمیدالملک کندری  خود البته از دانشمندان و شاعران زمان خود بود و سبب راه یافتنش را به دربار سلاجقه نیز به علت فضلی که داشته است، ذکر کرده اند بدین معنی که وقتی طغرل وارد نیشابور شد خواستار مردی شد که عربی را خوب بنویسد و بداند. موفق یکی از بزرگان نیشابور، عمیدالملک کندری را معرفی کرد و او در آن حال مردی بود فاضل و فصیح و شاعر.این وزیر دانشمند ترشیزی علاقه وافری به زبان فارسی داشت چندان که نقل کرده اند که تا هنگام سلطنت محمود غزنوی،قانون و دفاتر و امثله و مناشیر از درگاه سلاطین به زبان عربی نوشته می شد چون وقت وزارت به عمیدالملک کندری رسید دستور داد این قاعده را بر طرف سازند شاید به دلیل همین علایق وی به زبان فارسی بوده است که شاعران نام برداری همچون لامعی گرگانی و ابوالحسن باخرزی او را مدح گفته اند. عمیدالملک کندری سر انجام با سیاست رقیب سیاسی وی نظام الملک به قتل می رسد آن گونه قتلی که اعضای بدن وی در پنج شهر مختلف دفن گردید.خونش در مرو به زمین ریخت،سرش به نیشابور برده شد پوست سرش را به کرمان منتقل کردند و بعضی از اعضای بدنش را در خوارزم. اما به هر حال عمده ی جسد او به زادگاهش کندر، و در کنار مدفن پدرش ابو صالح منصور که خودش یکی از دانشمندان بزرگ بود به خاک سپرده شد و این موضوع در سال۴۵۶ هم.ق بود.آورده اند که عمیدالملک کندری، جلاد را گفت به نظام الملک بگویید بد رسمی نهادی و وزیر کشتن را به سلاطین آموختی، عجب اگر بر خود و نسل خود این معنی باز نبینی .
                   برگرفته از تذکره دولتشاه            به کوشش : شمس الدین نوروزیان ،کارشناس حقوق و عضو شورای اسلامی شهر کندر

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۸:۱۲
علی جهانی


اینجا "کندر" است با جاذبه های پنهان از کویر تا کوهستان ، در لابلای هزاران مشغله ذهنی و جسمی در یک عصر پاییزی بعد از تناول دیزی ، چشم هایتان را ببندید و دستان گرمتان را به ما پیوند زنید . جایی چشم باز کنید که در خلوت خیال و خاطره نقشی از آرامش ، فرشی گسترانده زیر پای احساستان . از پیوند سنگریزه و آب سرد ، از هم نشینی خاک نرم و حاصلخیز با افقی صاف ، از غروبی خیال انگیز در تپه ماهور های دیار بهشت گون "کندر" ، از طلوعی دل انگیز در پهن دشت مخملین زعفران ، از لبخند انارستان تا کشش تاکستان ، از سواری بر الاغ چوپان سختکوش تا شترسواری در دشتهای آزاد ، از نای نی رمه داران تا آوای سرنا و دهل خنیاگران ، از آبی دل انگیز در کپر چادر عشایر تا رویای آواز خروس در سکوت صبح فرح بخش پاییزی ، از چای دم کشیده روی آتش مهر کشاورزی سحرخیز تا وسوسه نیمرو و نان تازه درآمده از تنور داغ محبت پیرزن روستایی ، از کاشت و داشت برداشت میوه های بهشتی تا تکاندن کشمش های طلایی که حاصل دسترنج یک ساله خانواده ای زحمت کش است ... همه و همه تو را صدا می زنند که فارغ از خیال و خطر سفری دور و دراز ، در همین نزدیکی آرامش را در آغوش گیری .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۷:۵۲
علی جهانی