.پادشاهی بود در عهد کهن
پایتختش شهر کندر ای سمن
چونکه آوازش به طغرل شاه شد
شاه سلجوقی قدم در راه شد
با هزاران لشکر و کلی سپاه
از ره ترشیز شد عازم به راه
چون فرود آمد به کندر آن سپاه
مستقر شد در حریم قصر شاه
طغرل سلجوق گفتا ای شها
از چه رو ترسان نگشتی زین سپاه
شاه کندر گفت کای شاهنشها
ترس از نیکان نمی باشد روا
طغرل از این گفته ی پر محتوی
خلعتی شایسته بخشیدش بجا
چونکه طغرل با سپاه بیکران
بر نشابورش شد عازم زان مکان
صد فقیه و عالم پر افتخار
شد ز کندر در رکابش ماندگار
از میان آن همه عالم که دید
یک وزیری برگزید نامش عمید
شد عمیدالملک اندر آن نظام
بعد طغرل بیک قائم بر مقام
نام و آواز وی عالمگیر شد
شهر کندر شیر و چون شمشیر شد
خسروا تاریخ کندر پر بهاست
برتر از کوهی طلا در نزد ماست
بار الها خاک پاکش مرد باد
تا ابد محفوظ از هر درد باد.
**شاعر : خسرو یاوری کندری**